کتاب بند اعدامی ها و داستان های دیگر / نون
معرفی کتاب بند اعدامیها
تالیا زیر حکم اعدام است. خودش تصور میکند این وضعیت منصفانه نیست و نباید کشته شود، اما ما نمیتوانیم دراینباره قضاوت کنیم و باید صبر کنیم تا پزشکان و بیمارستان دربارهی او تصمیم بگیرند. کتاب بند اعدامیها نوشتهی فریدا مک فادن ما را در موقعیتهای نسبتاً ترسناکی قرار میدهد تا حس وحشت و معلق ماندن میان زمین و آسمان را تجربه کنیم. این کتاب پرفروش آمازون متشکل از سه داستان بهنامهای «بنداعدامیها»، «روانپریش» و «هدیه» است و میکوشد تا بتوانیم با کمک سرنخهای موجود در این داستانها، شخصیتهای اصلی قصهها را از وضعیتی که در آن گرفتار شدهاند، نجات دهیم.
دربارهی کتاب بند اعدامیها
او قاتل است. تمام شواهد و قرائن این واقعیت را اثبات میکنند. مهم نیست که خودش و فردی که او در شب وقوع جرم در کنارش بوده، چه میگویند، دادگاه نمیتواند ادعاهای او مبنی بر بیگناهیاش را باور کند. نباید هم باورش کنند. همهی حرفهایش ضد و نقیض است. میگوید شوهرش را نکشته؛ اما خودش میداند که این اواخر احساس میکرد او در حال خیانت کردن است و شغلش را به همسرش و بیرون از خانه ماندن را به در کنار تالیا بودن ترجیح میدهد. کتاب بند اعدامیها (Death row) ما را به سلول انفرادی تالیا میبرد تا ببینیم او دروغ میگوید یا حقیقت را عنوان میکند. تا قبل از آن روز که در سالن ملاقات آن مرد را ببیند اوضاع بهتر بود. حدأقل مطمئن بود شوهرش مُرده و فقط بر سر اینکه چه کسی او را کشته، با دادگاه اختلافنظر دارد؛ اما حالا در سالن ملاقات شوهرش را زنده و در سلامت کامل دید! این وضعیت را دیگر نمیتواند درک کند. معلوم نیست حقیقت چیست و دروغ کدام است! اگر نوئل زنده است، پس چرا او به زندان افتاده و در بند اعدامیها اسیر شده؟ چرا هیچکس حرف او را باور نمیکند؟ چرا همهچیز شبیه به رویا و کابوس است؟