کتاب کودک / داستان های کلاسیک برای کودکان کتاب اول / سایه گستر
اکنون خرید کنین
شنل قرمزی با احتیاط نزدیک شد.
او گفت: «وای، مامان بزرگ، چه گوش های بزرگی داری!»
گرگ جواب داد: «برای شنیدن صدای تو به دردم می خوره، عزیزم.»
شنل قرمزی برای این که بهتر مادربزرگش را ببیند کمی نزدیک تر رفت.
او با تعجب گفت: «وای، مامان بزرگ، چه چشم های بزرگی داری!»
گرگ با غرش گفت: «برای بهتر دیدنِ تو به دردم می خوره، عزیزم.»
دختر کوچولو از ترس به نفس نفس افتاد: «وای، مامان بزرگ، چه دندون های بزرگی داری!»
گرگ غرید: «برای خوردن تو به دردم می خوره!»
در یک لحظه، گرگ روی شنل قرمزی پرید و او را درسته قورت داد!
گرگ که بعد از خوردن دو غذای درست و حسابی داشت می ترکید، دراز کشید و خوابش برد.
هیچ محصول مرتبطی وجود ندارد.